••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

لطیفه های قرآنی

 

 ازدواج مجدد

 

مرد جواني، خدمت يكي از علما رسيد و عرض كرد: «زن بسيار مهربان و زيبا‌رويي دارم و هر دو به هم علاقه‌مند هستيم. ولي متأسفانه از جهت جسمي بسيار ضعيف و لاغر است و قدرت انجام كارهاي خانه را ندارد. توان مالي‌اش را هم ندارم كه مستخدمي بگيرم. به همين جهت، خواستم زن ديگري بگيرم تا كارهاي خانه را انجام بدهد. حال، چنين زني را پيدا كرده‌ام و خود او راضي به ازدواج با من است؛ ولي پدر و مادرش اجازه نمي‌دهند و مي‌گويند: «تا زن اولت را طلاق ندهي، دختر به تو نمي‌دهيم.»از شما تقاضا دارم كه راه چاره‌اي به من بياموزيد تا من هم بتوانم با اين زن ازدواج كنم و هم، مجبور به طلاق زن اولم نشوم.عالم، فكري كرد و گفت: «به زنت بگو به قبرستان برود و خودت به خانه آن دختر برو و بگو: «غير از زنم كه در قبرستان است، هر زني كه دارم، طلاق دادم.» پدر و مادر دختر، گمان مي‌‌كنند آن زن تو كه در قبرستان است، مرده است؛ و دخترشان را به تومي‌‌دهند.» جوان هم همين كار را كرد و به مرادش رسيد.
+ نوشته شده در شنبه 5 خرداد 1397برچسب:لطیفه های قرآنی,ازدواج مجدد, ساعت 12:21 توسط آزاده یاسینی